سرلشكر پاسدار دكتر سيد يحيى صفوى عضو هيأت علمى دانشگاه امام حسين(ع)
1) كليات
1-1) نقش جغرافياى نظامىدر بررسى و تحليل منطقه
در تعاريف جغرافياى نظامى، دو مطلب اساسى مورد تأكيد قرار دارد.
الف - مقياس و كاربرد جغرافياى نظامى
جغرافياى نظامىدر مورد مناطق خاص مأموريتهاى نظامىبحث مىكند و متناسب با مقياس و كاربرد در چهار سطح ذيل قرار مىگيرد ؛
1 - تجزيه و تحليل منطقه عمليات ( در مقياس محلى - ملى )
2 - تجزيه و تحليل صحنه جنگ ( در مقياس منطقهاى - قارهاى )
3 - جغرافياى سياسى - نظامى1 (در مقياس جهانى و بينالمللى)
4 - جغرافياى نظامىموضوعى .
عوامل جغرافياى نظامىبلحاظ كاربردهاى نظامىو سياسى، اهميت خود را نشان مىدهند و ارتباط تنگاتنگ با اثرات و كارايى در عمليات مختلف نظامى و غيرنظامى (امداد و كمكرسانى در سوانح طبيعى،جستجو و نجات، مبارزه با باندهاى قاچاق و موادمخدر) را دارد .
ب - جغرافياى نظامىدر مقابل تهديدات داخل و خارجى و شرايط مختلف ژئوپليتيك هر منطقه، ارزش خاص خود را دارد.
بنابراين جغرافياى نظامى، نمود عملى و انطباق دانش جغرافيا در عرصه كاربرد است و كاربرد عملى آثار و عوامل جغرافيايى را در طرحريزىها، اجراى عملياتها و مانورها، استقرار امنيت و دفاع در مقابل تهديدات ارائه مىنمايد. به تعبيرى ديگر جغرافياى نظامى مبتنى بر واقعيتهاست و اهميت نظامىعوامل مختلف جغرافيايى را در اتخاذ تصميمات نظامىبا سمت و سوى تهديدات مورد بررسى قرار مىدهد.
جغرافياى نظامىتأثير محيط طبيعى و فرهنگى بر خط مشى نظامى/ سياسى، طرحها، برنامهها و انواع عمليات رزمىو پشتيبانى در جهان، منطقه و محلى را مورد بررسى قرار مىدهد.2 روابط مكانى و فضايى بدون ترديد يكى از اهم عناصر جغرافيايى مؤثر در فرآيند بررسيهاى نظامىاست كه شرح و توضيح بيشترى را مىطلبد.
از اينرو در بررسى روابط علّى (علت و معلول) عوامل جغرافيايى (انسانى و طبيعى)3، شناخت هرچه بهتر متناسب با مقياس و كاربرد، موردنظر و توجه است .
1-2) موقعيت و وضعيت
شناخت ويژگيها و طبيعت زمين، ميزان شيب كوهها، درهها، شبكه دسترسى، وضعيت استقرار جلگه و دشتها، شرايط طبيعى رودخانهها، باتلاقها و مردابها مهمترين عامل در چگونگى حركت نيروهاست .
شكل و ماهيت ناهمواريهاى سطح زمين
شكل و ماهيت انواع ناهمواريهاى سطح زمين، پايهاى است كه بر روى آن كليه عوارض زمين قرار گرفتهاند نگاره (1). در اين رابطه سه بخش اصلى ناهمواريها با اهميت نظامىبه عنوان مرتفعترين، وسيعترين و عميقترين سرزمين مورد توجه مىباشد، جدول (1) .
اراضى مرتفع، سرزمين هموار يا مسطح و مناطق داراى فرورفتگى، هر يك بطور منحصر بفردى بر توان و استعداد نيروى هوايى و زمينى براى آزادى عمل و قدرت مانور، تعيين اهداف، اجراى آتش مؤثر، هدايت عمليات غيررزمى، هماهنگى اقدامات و تدارك پشتيبانى لازم در سطوح مختلف استراتژيكى، عملياتى و تاكتيكى تأثير مىگذارند .
1-2-1) اراضى مرتفع و بلند
كوهها و تپهها اصطلاحات مبهمىهستند، زيرا تعريف هر يك وابسته به برداشتهاى كمى و كيفى محققين و موقعيت منطقه است . نقاط مرتفع در تپههاى پالمى 4جنوب هندوستان از نظر ارتفاع و بلندى با كوههاى آپالاچيان5 در آمريكا برابرند، درصورتى كه همين كوهها از نظر ارتفاع در نگاره (1) : نمايش سيستماتيك اشكال زمين.
مقايسه با سلسله جبال آلپ18 اروپا يا ارتفاعات آند19 در آمريكاى جنوبى، كوچك بشمار مىروند. برخى از قلل و ارتفاعات دندانهدارند و برخى ديگر صاف و هموار هستند. همبستگى اندكى بين تعيين ارتفاعات برمبناى ميانگين سطح آبهاى آزاد جهان با اندازهگيرى نسبى ارتفاعات برپايه سطوح هموار محلى وجود دارد، نگاره (2).
خلبانان كه دستگاه ارتفاعسنج خود را بر طبق ارتفاع تنظيم مىكنند، ناهمواريهاى محلى را از منظر و ديد متفاوتى نسبت به نيروهاى زمينى مىنگرند، زيرا سربازان خط مقدم ممكن است پشتهها را، زمين مرتفعى قلمداد كنند در حالى كه خلبانان نسبتا مسطح ببينند . دستگاههاى شيبسنج
جدول (1) : فهرست اشكال زمين
اراضى مرتفع |
اراضى نسبتا مسطح |
فرورفتگى(فروبار،گودال) |
كوهها 6 | جلگه ها | دره |
تپه ها 7 | فلات ها | حوضه(آبگير) 8 |
پشته ها9 | فلات تپه ماهور 10 | كانيون 11 |
(باقله هاى مسطح ) | (تنگه يا گلوگاه باريك) | |
گلوگاه، تنگه يا آبكند 12 | ||
صخره ها (پرتگاهها) 13 | تل 14 | فركند 15 |
(كه بالاى آن صاف وهمواراست) | ||
غاربزرگ 16 | ||
غار | ||
دهانه مخروط آتشفشان 17 |
نگاره (2): ارتفاعات و ناهمواريهاى محلى
كه افزايش يا كاهش ارتفاع را با سرعت در فواصل معينى اندازهگيرى مىكند، معمولاً بصورت درصدى Æبيان مىنمايد كه بستگى كاملى به جهت حركت دارد،(در نگاره(3) 23 % + درجه صعود ازA به Bرا نشان مىدهد و 23%- درجه نزول از B به A را نشان مىدهد).
شيبهاى بسيار تند قابليت انعطاف نظامىرا بشدت محدود مىكند. براى مثال خلبانان بالگردان(هلىكوپتر) بايد مراقب باشند كه در هنگام پياده كردن نيرو، تيغههاى بالگردان با زمين اطراف تپهماهور برخورد نكند و در صورت اجبار به فرود، بايد اطمينان يابند كه طورى بالگردان را در شيب تپهها كنترل نمايند تا بر اثر شيب تپه، تعادلش بهم نخورد.
كارآيى عمليات نيروى زمينى در شيبهاى تند زمين بستگى به مهارت حرفهاى و انواع حمل ونقل بار دارد. كوهنوردان و نيروهاى تكاور مىتوانند ديوارهاى بلند را صعود كنند كه نيروى پياده نظام در صعود با مشكل روبرو مىشود. حمل ونقل ريلى بهتر از خودروهاى سنگين براى از عبور اراضى شيبداراست، لوكوموتيوهاى راهآهن در شيبهاى تند مىتوانند واگنهاى بيشتر و طولانىترى با خود انتقال دهند. مراقبين و گشتهاى هوايى و بمبافكنهاى بلندپرواز در اراضى ناهموار وشياردار، در شناسايى و مورد اصابت قراردادن اهداف خود بشدت در تنگنا قرار دارند. چون شيارها نزديك بهم هستند و پشتيبانى هوايى را نيز با خطر روبرو مىسازند.
نگاره (3): شيب و گراديان
چنانچه فراز توپوگرافى (بلندترين فراز) و فراز نظامى(بلندترين نقطهاى كه از آن نقطه تا انتها تمامىمسير قابل رؤيت است) بطور تصادفى بر يكديگر منطبق شوند، كليه نقاط و نواحى با اهميتى كه در شيبهاى سخت قرار دارند، براحتى قابل رؤيت خواهند بود.
شيبهاى محدب(برآمده) و ساير نامنظمىسطحى معمولاً "نقاط كورى "( منطقه غيرقابل ديد از نظر نظامى) را بوجود مىآورند كه موقعيت دشمن را از تيرمستقيم محافظت مىكنند، نگاره (4) . اين نقاط كور، كارايى مخابرات راديويى با فركانس بسيار بالا(VHF) را كه بستگى به خط ديد دارند، كاهش مىدهد. از سوى ديگر موشك سطح به سطح و آتش بارهاى توپخانه صحرايى كه در امتداد شيب و درههاى باريك و تنگ مستقر هستند، تا فرازهاى پيرامونى را در ديد خود نداشته باشند، نمىتوانند لوله توپ را به اندازه كافى بالا ببرند.
1-2-2) سرزمين نسبتا هموار و مسطح
اراضى هموار شامل نواحى كوچك تل يا تپهاى كه بالاى آن صاف و هموار شده مانند فلاتها و استپها است، گاهى با ارتفاع بيش از چهارهزارمترى خود از اكثر كوههاى جوان مرتفعترند. شيب در اين گونه دشتها و فلاتهاى وسيع هرگز از 5 تا 15 درصد تجاوز نمىكند، به استثناى برآمدگيهاى مجزايى كه در مناطق مختلف وجود دارد.
سرزمينهاى نسبتا هموار و مسطح در سراسر تاريخ شاهد عمليات نظامىبزرگى بودهاند. يكى از اولين درگيريها و رويارويى بين جوامع شبانى و كشاورزى در قرن هجده پيش از ميلاد روى داده وقتى سواران هيكسوس20 به زمينهاى پست مصر تاختند، بر نواحى دلتاى مصر مسلط شدند، اكتيوس21 و تئودريك22 دو تن از سرداران امپراتورى روم پيشروى تاتارها را به رهبرى آتيلا در نزديكى جلگه مورياك23 (451 ميلادى) در فرانسه متوقف نمودند.
چالز مارتل24 از نژاد فرانك، مهاجمان مسلمان را در دره لوير25 نزديك تورس26 اروپا در سال 732 ميلادى شكست داد تا امواج توفنده اسلام را كه از شمال آفريقا، اروپا رادرمىنورديد، متوقف و بازدارد. ژنرال واشينگتن27 در سرزمينهاى مسطح و هموار اطراف يورك تاون28.
نگاره (4): خط ديد و مسير گلوله با زاويه بالا
ويرجينيا29 توانست كرن واليس30 را به سال 1781 ميلادى شكست دهد و براى آمريكايك پيروزى به ارمغان آورد. ناپلئون با سپاهيان ويلنگتون31 در اراضى پست واترلو32 در بلژيك به سال 1815 روبرو شد كه به شكست سخت ناپلئون منتهى شد. تعجبى ندارد كه در دوران اخير بيشتر عمليات نظامىپرهزينه و سنگين در سرزمينهاى مسطح و يكنواخت وسيع روسيه كه امكان تحرك و مانور نيروهاى عظيم و هدايت و رهبرى نبرد از هوا به زمين در يك مقياس گسترده و وسيع را فراهم مىآورد، روى داده است. عمليات زيتادل33 كه در تاريخ جنگهاى مدرن به برخورد حماسهاى دو سپاه آلمان و روسيه در ناحيهكورسك34 شهرت يافته است،بدليل امكان تحرك نيروهاى عظيم و نبرد از هوا به زمين در اراضى هموار به تلفات و زخمىشدن 70000 سرباز آلمانى (غير از اسراء و مفقودين در عمليات) و نابودى 3000 تانك، 1400 هواپيما، 1000 قبضه آتشبار و 5000 خودروى نظامىآلمان منتهى شد. تلفات روسيه در اين بزرگترين جنگ زرهى اندكى از آلمان كمتر بود.
در سالهاى اخير نيز مىتوان به شكست مفتضحانه نيروهاى موسوم بهدلتاى امريكا در صحراى طبس اشاره نمود و يا در دوران دفاع مقدس، مناطق نسبتاً هموار عملياتى جنوب كشور از جمله غرب رودخانه كرخه ( منطقه عملياتى فتح المبين ) ، هويزه، شلمچه ، خرمشهر و فاو بلحاظ امكان
مانور نيروهاى زرهى و مكانيزه و نبرد هوا به زمين شرايط خاصى را بهوجود آورده بود، ليكن استفاده مؤثر فرماندهان و طراحان نظامى از عوامل محيط طبيعى در شكست دشمن و پيروزيهاى رزمندگان اسلام نقش تعيين كنندهاى داشت.
1-2-3) گودالها و فرورفتگيهاى توپوگرافى
در عمليات نظامى، درههاى بسيار باريك و تنگههاى مخوف از اموانع با اهميت بشمار مىروند ولى تعداد آنها نسبت به انواع غارهاى بزرگ و كوچك در بعضى از مناطق كوهستانى كه در پيشبرد اهداف نظامى تأخير بسزايى دارند،ناچيز است . به عنوان مثال؛ در طول جنگ جهانى دوم نيروهاى ژاپنى در جزايراقيانوس آرام نظير جزاير پلهليوا35، سايپن36، آيوجيما37 و اوكيناوا38 با برخوردارى از غارهاى نسبتا كوچك استحكاماتى شبيه لانه زنبورعسل ساخته بودند كه نيروهاى امريكايى براى مقابله با آنها، تلفات بسيار سنگينى متحمل شدند، زيرا عملاً حملات هوايى و آتش سنگين توپخانه نيروى دريايى آمريكا بر آن پناهگاهها، بىاثر بود.
پارتيزانهاى يوگسلاوى كه از 1941 تا 1944 ميلادى در اينگونه غارها پناه مىگرفتند، باعث شدند كه چندين لشكر نيروى آلمانى را با آن همه امكانات و تجهيزات نظامىبخود مشغول سازند، در صورتى كه فرماندهان آلمانى مىتوانستند بنحو مناسبى از آن نيروها در ساير جبههها استفاده نمايند. جنگ افزار، تجهيزات و تداركاتى كه معمولاً در عمق اين غارها،انبار و نگهدارى مىشوند از اصابت مستقيم بمباران متعارف در امان مىباشند. تأسيسات و استحكامات زيرزمينى كه از سوى دشمن جهت نگهدارى تسليحات اتمى، بيولوژيكى و شيميايى مورد استفاده قرار مىگيرد، به دلايل مشابهى سبب نگرانى است زيرا براى خنثىسازى اينگونه تسليحات مهلك هرگونه تهاجم و رويارويى مستقيم بسيار سنگين و نتايج نامعلومىرا ببار خواهد آورد.
بدنبال دستيابى محرمانه به نقشه تأسيسات آب سنگين آلمان نازى در منطقه ورنورك39 نروژ، يك تيم تخريب يازده نفرى توانستند با يك انفجار، برنامه تسليحاتى اتمىآلمان را فلج سازند. هر چند اين موقعيت چشمگير استثنابود و نبايد چنين عملياتى را به عنوان قاعده و قانون بشمار آورد.
اگر نيروهاى دشمن بتوانند به ارتفاعات مشرف حوزههاى آبگير و رودخانههايى كه با اراضى شيبدار احاطه شدهاند، دست يابند. كليه نيروهاى مستقر در عمق را در معرض آتش مهلك قرار مىدهند. همانطور كه چتربازان فرانسوى در سال 1954 ميلادى خود را در محاصره ويتنامىها ديدند و تفنگداران آمريكا نيز ده سال بعد (1968-1967 ميلادى) در منطقه خِسان40 گرفتار شدند.
پي نوشت :
1) جغرافياى سياسى - نظامىحوزه تخصصى بين رشتهاى است كه روابط موجود بين سياست خارجى، امور نظامىو جغرافيايى را مورد مطالعه قرار مىدهد و زمينههايى از جمله حوزه مسئوليت، ديپلماسى، روابط بينالمللى، استراتژى، هنر(فن) عملياتى و تاكتيك را موردبحث و تفحص خود قرار مىدهد.
Collins,Jhon M:Military Geography for professionals and the public,
Brasseys,washington london , 1998,P.277.
2) عوامل جغرافيايى ذيل گاهى بطور مستقيم و در مواردى بخش وسيعى از فعاليتهاى نظامىازجمله:
استراتژيها، تدابير و فنون رزمى(آرايش جنگى)، فرماندهى و كنترل، سازماندهى، وضعيت نيروهاى نظامى، هدفگيرى و آتشبار، چگونگى جمعآورى اطلاعات، تهيه و اختصاص تسليحات، تجهيزات و البسه و ملزومات و تأمين، تعميرات، بازسازى، پشتيبانى پزشكى و آموزش را تحت تأثير قرار مىدهند.
- عوامل فرهنگى(انسانى) عوامل طبيعى
- ريشه هاى قومى و نژادى روابط مكانى وفضايى
- الگوهاى جمعيتى توپوگرافى وزهكشى
- ساختاراجتماعى زمين شناسى وخاك
- زبان ومذهب پوشش گياهى وجنگل
- صنايع وكاربرى اراضى اقيانوس، درياوسواحل
- شبكه حمل ونقل(ترابرى) آب وهوا(اقليم)
- شبكه مخابرات روشنايى روزوتاريكى(نورگيرى)
- تأسيسات نظامى نيروى جاذبه(ثقل)
صفوى، دكترسيديحيى، مقدمهاى بر جغرافياى نظامى ايران - جلد اول (شمالغرب وغرب كشور)، سازمان جغرافيايى، تهران، 1378، ص 26 و 27.
3) جغرافياى نظامىيكى از شاخههاى علوم جغرافياست كه در هر دو حوزه انسانى و طبيعى به فعاليت پرداخته و از مطالعات آنان بهره مىبرد. چرا كه در جغرافياى نظامىروابط انسان با محيط و محيط باانسان، مورد بررسى و جهت استفاده در مقاصد نظامى، امنيتى قرار مىگيرد.
4) Palmi Hills
5) Appalachian Mountains
6) Mountains
ناهمواريهاى برجسته و مرتفع كه معمولاً داراى دامنههاى تند و قلل برجسته هستند.
ناهمواريهاى كوچكى در سطح زمين كه از نواحى اطراف خود بلندترند.7) Hills
8) Basin
تپه هاى گرد9) Hummock
فلات مرتفع و وسيع يا تپهاى مجرد با قلههاى مسطح در نواحى نيمه خشك10) Mesa Top
تنگه يا گلوگاهى باريك و ممتد كه داراى ديوارههاى پرشيب مى باشد.11) Canyon
درهاى كه معمولاً عميق و باريك بوده و ديوارههاى آن گاهى نزديك به قائم هستند.12) Gorge
صخره، ارتفاع زياد وشيب تند درسنگها13) Cliffs
تل يا تپهاى كه بالاى آن صاف و هموار شده است .14) Butte
دره تنگ و باريك در سطح زمين كه از دره كوچكتر و از تنگه بزرگتراست.15) Ravin
16) Cavern 17) Crater 18) Alps
19) Andes 20) Hyksos 21) Actius
22) Theodric 23) Mouriac 24) Charles Martel
25) Loir 26) Tours 27) Washington
28) Yorktown 29) Virginia 30) Cornwallis
31) Wellington 32) Waterloo 33) Zitadell
34) Kursk 35) Peleliu 36) Saipan
37) IwoJima 38) Okinowa 39) Vernork
40) Khe Sanh
41) آلفرد تنيسون (Alfred Tennyson) يورش تيپ سبك را در طى جنگ بالاك لاوا (Balaclava) در سال 1853 ميلادى با اين كلمات به يادگار گذاشت .
"آتش سهمگين توپخانه از هر سو باريدن گرفت،
غرش و صفير گلوله ما را به چنگال مرگ مىبرد،
جهنمىبرپا شد كه ششصد نفر از ما را به كام خود بلعيد.
وقتى تيپ وارد دره مرگ شد، آنچنان از ترس و وحشت مردمى كه بديدن آنان آمده بودند،سكوت سراپايشان را فرا گرفته بود كه مىتوانستى صداى ادوات و تجهيزات تيپ را بوضوح شنيد."
Collins,Jhon M:Military Geography for professionals and the public,
Brasseys, washington london ,1998, P.31.